-
سپیده
جمعه 7 دی 1403 00:08
امرووووز سپیده جون رو بعد از یه ماه آلمان رفتنش دیدم :)))) از اون شکلاتای خوشمزه کریسمسی که گفته بودم آورده بود زیادی خوردم؟ نه اصلا! با اینکه واقعا اونقدر با آلمان اوکی نیستم (جای قشنگیه ها ولی سخته واقعا سخته) ولی وای بعضی جاهاشو که نشونم میداد اصن... میخوام بخوابم نشتصحتث فردا کار داریمم هورا راستی یادم رفت چی...
-
7:37
چهارشنبه 5 دی 1403 19:37
امروز خارق العادست اصن عاشقشم (البته با در نظر نگرفتن بعضی چیزا) با سارا واقعا خوش میگذره. یه فیلم کامل کمدی دیدیم بعدش رفتیم ترسناک دیدم ناهار و کلی خوراکی خوردیم وای واقعا خوش گذشت بهم بعدشم من چون از ساعت 6 صبحه که بیدارم خوابم میومد و گرفتم خوابیدم تا الان بعد از قرنی از بیمارستان زنگ زدن. بله خب بنده هم امتحان...
-
I gotta find myself
چهارشنبه 5 دی 1403 13:07
I gotta find myself, gonna find it now I gotta be a man, I gotta find him now I gotta be a man, I gotta be the man I gotta find myself, gonna find it now I gotta be a man, I gotta find him now I gotta be a man, I gotta be the man When I come to town for the last time Pull up in a fast car for the first time I'm gonna...
-
وابستگی قشنگهه
چهارشنبه 5 دی 1403 07:33
بچه ها وابستگی قشنگه! وابستگی خوبه دوست داشتنیه وابستگی باعث میشه قدر بدونی بدست بیاری لطفا بخاطر وابستگی کسی فداکاری* نکنین بگین میرم تا بزرگ شی. اتفاقا چون تجربه ی اینم داشتم میگممم. اون کسی که وابسته تره قوی تره همونطور که وابستگیش قویه جداشدن و فراموش کردنش هم قوی تره اولش سخته ها ولی بعدش اصن هیچی یادش نیست اگه...
-
نوشته های یک دیوانه
سهشنبه 4 دی 1403 22:16
پیامای قدیمی خوندن هم عجب گرفتاریه اونموقعا که یارو تو زندگیم بود خوشحالترین ادم دنیا بودم حتی یه مدت پیش فکر میکردم شاید واقعا عاشقش بودم ؟ چون زندگیمو تغییر داد. ولی واقعا platonic بود . اصلا تا قبل اینا فکر نمیکردم عاشقشم صرفا در لحظه باهاش خوشحال بودم. خاص ترین ادم زندگیم بود. الان حتی نمیدونم چیکار میکنه...
-
24 Dec
سهشنبه 4 دی 1403 15:09
وای بچه ها امروز تمام یک ساعتی که من پیش مهی نشسته بودم دختر روبه رویی زل زده بود بهم. میخواستم بگم چیزی شده مثلا اتفاقی افتاده توی صورتم شنوصنصتص اصن معذب بودممم تازه دیشبم برام یه لیست بلند از تمامی کسایی که باید ازشون تست شطرنج بگیرم بهم دادن (حیحی دو باز از روی اون لیست نوشتم و دوباره گمش کردم برای همین واسم...
-
خواااب
دوشنبه 3 دی 1403 21:48
امروز طبق معمولا وقت نداشتم اونقد انلاین باشم. کلا امسال از فضای مجازی بیشتر فاصله گرفتم. الانم خستمه. خوابم میاد. نمیدونم چند دیقست دارم با لپ تاپ کار میکنم اما هرچی هست باعث میشه خسته شم. بعدش میریم هات چاکلت میخوریم؟ از ساعت 10 به بعد دیگه نمیخوام با اسکرین باشم. کلا یه ساعت قبل از خواب کنار گذاشتنش منبع ارامش...
-
زندگی خوشگله
دوشنبه 3 دی 1403 17:16
خیلی امروز روز قشنگیه. هرروز که خوشگله البته ولی امروز استثنایی قشنگه! راستی شاید چهارشنبه پنجشنبه براتون از کیس های بیمارستان بگم. البته که الان امتحانا مهلت نمیدن ولی سعی میکنم اون رو هم عقب نندازم :))) امروز یه اقایی داشت از زندگیش برام میگفت. از اینکه همسرش فوت کرد و روز بعد از مرگش میخواست خودشو بکشه اما توی راهش...
-
بازم بدون عنوان
پنجشنبه 29 آذر 1403 22:14
یه دوست عزیزی قبلا بهم پیام داده بود بعدشم بهم گفت که ایمیلی که داده ایمیل خودش نیست و بهتره بیام به وبلاگش. خوشگله اگه اینو میبینی باید بگم حقیقتا وبلاگتو گم کردم شرمنده :))) میشه ادرسشو بهم بدی؟ بچه ها شب یلدا واقعا قشنگ بود کلا روزشم خیلی قشنگ بووود حقیقا این چند وقت نه حوصله و نه وقت نوشتن ندارم. پس ببخشید دیگه...
-
درخت من
سهشنبه 27 آذر 1403 23:03
هر از گاهی میاد ذهنمو مخدوش* میکنه و میره نه کمکی، نه توصیه ای نه هیچی فقط میاد یه چیزی میگه و منو توی افکار خط خطیم پرتاب میکنه هات چاکلت میخوام! به مقدار فراوون و یه دفتر، بارون یا برف، خودکاری که بنویسم و شب تاریک امروز درخت خونمون رو قطع کردن. درختی که رشد میکرد رو غیر قانونی اومدن بریدن. ازشون متنفرم. وقتی داشتن...
-
همینجوری
دوشنبه 26 آذر 1403 19:43
رفتم بیرون و یخ زدم قشنگ یخ بود. چیزی نخریدم صرفا ناخونامو بادومی کردم اما خیلی بلندههه خیلیی ولی دوسش دارم :))) کلی کار دارم باید انجامشون بدم اما قبلش باید غذا بخورم
-
روز میمون
شنبه 24 آذر 1403 17:45
امروز طی یک حرکت انتحاری رفتم توی کلاسشون تا بهش بگم کمکم کنه از بچه های شطرنج باهمدیگه تست بگیریم. خیلی یهویی دستمو گرفت و تازه میخواست بغلم کنه اما من یه کاری کردم که نکنه (میدونستم منتظره تا یه حرف دوستانه بزنم نه اینکه درمورد شطرنج و کارامون بگم)... حالا نکته ماجرا کجاست؟ اینکه بستیِ سابق اونجا بود دقیقا پشتش بود....
-
[5]
چهارشنبه 21 آذر 1403 22:31
۵ ماه گذشت و قوی موندم!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 آذر 1403 15:22
کلاس امروز خیلی خوب بود بجز بخشی که نتونستم کامل سوالو حل کنم و پرتاب شدم بیرون و نیم ساعت منتظر بودم تا درستش کنن! اولش نمیدونستم بچه های ریاضیم هستن. بعدش که فهمیدم خواستم خودمو بکشم :))))) (فوبیای بچه های ریاضی دارم با اینکه با یکیشون تازه دوستی شدم هرچند نمیخوام...) یه درصد شارژ دارمممم وای
-
سیلویا، حلزونِ او
دوشنبه 19 آذر 1403 21:00
همیشه از دیدن فیلمهای استرالیایی که استاپ موشن هستن خوشم میاد. خیلی بچه بودم که مری و مکس رو (کمدی تلخ) دیدم. شاید اون موقع فقط گریه کردم و ناراحت بودم اما الان که میبینم درسهایی خیلی قشنگی میشه ازشون گرفت. داشتم الان سرگذشت یک حلزون رو میدیدم. هنوز یکم ازش مونده. معمولا علاقه ام به این فیلما باعث میشه برم درباره ی...
-
فرار یا مقاومت؟
یکشنبه 18 آذر 1403 15:31
امروز رونی دوباره میگفت نمیشه دیلی بزنی و اونجا حرفاتو بگی؟ نه حقیقتا اینجا جای دوست داشتنی تر و امن تری هست واسم. دلم نمیخواد درگیر چیزمیزای مزخرف شم. میخوام درباره ی فرار کردن حرف بزنم که هممون در بعضی زمینه ها اونو تجربه کردیم و اسمش رو خیلی از ادما مقاومت میزارن ولی در اثر فرار کردنه. [مقاومت]: امروز سر کلاس...
-
به هر دری نزن!
یکشنبه 18 آذر 1403 15:22
به هر دری زدن واسه ثابت کردن خودت بهترین راه واسه نابود کردن خودته! لطفا از اینکارا نکنین چون هم طرف مقابلتون میفهمه هم خودتون خودتون رو کوچیک کردین. از آدمایی که دربدر نیازمند توجه بیشتری هستن و حاضرن بخاطرش هرکاری کنن متنفرم! طرف مقابلش هیچ اهمیتی نمیده به اون ولی اون همچنان باهاش خیلی خوب برخورد میکنه. خودم دیدم با...
-
یکم دلداری؟
شنبه 17 آذر 1403 23:17
هوا سرده و البته کثیف و آلوده رفتم حموم. هودی و شلوار قرمز پوشیدم. دمپایی هامم سبزه. وقتشه لباسای کریسمس بپوشیم. خوبه الان از هوا راضیم یکم خونه گرم تر شده. و دوباره امروز یه دوست دیگه ام درباره ی دوستیش گفت که دقیقا مثل من واسش اتفاق افتاده بود. شاید حرف عجیبی باشه اما خوشحالم که اون اتفاق برام افتاد. درسته که خیلی...
-
تعطیلی
جمعه 16 آذر 1403 20:42
ساعت ۶ رسیدم خونه. ساعت ۷ شروع کردم به خوندن و الانم تموم شده و در خدمت شما هستم. فردا دوتا ffff امتحان دارم و یکیشونو خوندم و اون یکی هم سه شنبه خوندم اما بازم باید بخونم و مشقاشو! تحویل بدم. از چهارشنبه نبودم و خوش گذشت. روزهای تکراری برای من سریع میگذره چون مثل هم هستن و تفاوتی بینشون نیست. اما وقتایی که یه حرکت...
-
حسودی
پنجشنبه 15 آذر 1403 00:28
هنوزم مث بچگیامممم در بعضی موارد حسودی میکنممم :))) عجیب! گرمه خیلی گرمه. از شدت گرما واقعا زده به سرم دلم میخواد تاپ و شلوارک بپوشم جلوی کولر دراز بکشم، دوغ بخورم و فیلم ببینم و آخرش هم خوابم ببره. بستی چند وقت دیگه میره ایتالیا... واسش آرزوی موفقیت میکنم
-
یکمی از ته دل
شنبه 10 آذر 1403 22:40
امروز روز خوشگل، پر از شادی و انرژی مثبت بود... باید یه کاری که خیلی دوسش دارمو انجام بدم بعد بخوابم. از وقتی این آدم مهربون اومده و پنجشنبه ها میبینمش غصه ای ندارم. در ضمن یه کسی رو پیدا کردم که بهتر از هرکس دیگه ای بهم انرژی میده :))) امیدوارم همتون یکی از این آدما پیدا کنین. امروز دوباره دوستی سابقو دیدم. هیچی بهش...
-
روز قشنگ هپلی
پنجشنبه 8 آذر 1403 12:17
وای این ادم فوق العاده ترین و خوشگلترین و مهربون ترین و صبور ترین ادمی هست که تاحالا دیدم. استایل هنری که داشت >>>> وای عاشقشممم خیلی دختر مهربونی بود. میتونم اونو الگوی خودم قرار بدم اینقدر که حس قشنگی داشت و نگاهش به زندگی خوب بود. حالا از شانس من امروز نه خودمو توی آینه نگاه کردم نه کرم زدم نه بالم زدم...
-
سمیرا
سهشنبه 6 آذر 1403 23:30
حس خوبیه که دوستم سمیرا از اینجا رفته؟ بلهههه خیلی هم واسش خوشحالم بر خلاف تصور بقیه من خیلی خیلی خوشحالم که اینجا نیست. ۶ سال پیش سه تا بودیم. من و یکی دیگه باهمدیگه بیشتر دوست شدیم و قرار شد همه جا باهم بریم ولی الان این یکیمون زودتر رفت و واقعا واسش خوشحالیم (دلیل خاصی هم داره صرفا بخاطر رفتنش خوشحال نیستیم). اما...
-
حافظ
دوشنبه 5 آذر 1403 22:29
بعد از چهار بار فال حافظ گرفتن و حرف زدن با مادام به این نتیجه رسیدم که باید بزارم ببینم سرنوشت و تقدیر چی میگه... صرفا نباید نگران باشم و حالم خوب باشه و به چیزای خوب فکر کنم. حافظ میگه خودش درست میشه. احساساتی و برون گرا بودن هم یجوریه ها.
-
خودمونیه هورمون عشق/ هوش مصنوعی در پزشکی
یکشنبه 4 آذر 1403 20:57
میدونم ممکنه این مطالب برای بعضیا جالب نباشه اما میخواستم درباره اکسی تونین جداگونه بهتون بگم. بهش میگن هورمون عشق. مثلا وقتی مادر بچه دار میشه میزان اکسی تونین یا هورمون عشق اش زیاد میشه و وقتی بچه رو از شیر میگیره نه تنها برای بچه سخته بلکه برای مادرش هم سخته چون میزان اکسی تونین اش کاهش پیدا میکنه. همچنین موقع عاشق...
-
روزمره/ بیمارستان
یکشنبه 4 آذر 1403 20:50
من نیازمند غزل، بارون و قهوه و خرید لباس آلبالویی با شلوار سبز و گوشواره های کریسمسی هستم! ادبیات انگلیسی واقعا قشنگه... جواب اون چیزی که منتظرشم هنوز نیومده و کله ی همه رو بخاطر این دارم میکنم. آرزو کنین اتفاقای قشنگی بیوفته. امروز توی راه من و رونی رفتیم بستی و آبمیوه گرفتیم (آب انار و شیرموز و آب آلبالو+ بستنی و یک...
-
بیلی
جمعه 2 آذر 1403 21:59
فیلم بیلی رو دیدین؟ درباره ی Wizma Basse Wicca هست و واقعا فیلم قشنگیه. باهاش خیلی گریه کردم، خندیدم و لذت بردم. بعضی وقتا واقعا نیاز دارم چیزی بهم یاداوری کنه که ببین چقدر کارای قشنگ و چیزای خوشگل توی دنیا هست پس بیخیال غم و غصه ی امروز... از اینکه حالمو زود میتونم با یه چیزی خوب کنم خوشحال میشم.
-
جمعه ی دلگیر
جمعه 2 آذر 1403 19:47
دوباره جمعه شد. از اون جمعه هایی که ازشون متنفرم. کارایی که دلم نمیخواد رو مجبورم انجام بدم. به چیزایی که خوشم نمیاد مجبورم فکر کنم و کلا تایم زندگی کردنم رو تلف کنم. تند تند کارامو باید انجام بدم. بعدش میخوام کتاب مورد علاقمو بخونم. فردا من و آقای ریاضی باهم ملاقات میکنیم. امیدوارم امتحان سختی نباشه. من نمیدونم چرا...
-
حیوانات انسان نما
چهارشنبه 30 آبان 1403 20:59
از ادمایی که عصبانیت و دردشون رو سر بقیه خالی میکنن واقعا متنفرم! چجوری به خودشون اجازه میدن یه همچین کار بچگونه ای انجام بدن؟ دلم میسوزه براشون واقعا متاسفم... امروز یه بنده خدایی سر یه بازی کوچیک دورهمی عصبانی شد و منو نیشگون گرفت. من و اون توی یه گروه بودیم. اون که کلا به سختی جواب سوالا رو میداد من یه سوالو جواب...
-
تفکر/ اکیپ
یکشنبه 27 آبان 1403 17:15
تا ۱۰ دیقه دیگه فقط مینویسم، آهنگ گوش میدم(I don't want love) و لذت میبرم :)))) امروز داشتیم باهم حرف میزدیم که تفکر از چه زمانی از بین رفت و دیگه ادما به چیزایی که عمقی تر هستن فکر نکردن؟ و فهمیدیم که آدمایی که اکثریت جامعه رو تشکیل میدن بخاطر این موفق نیستن یا اون جایگاه خوب رو ندارن که تفکر ندارن. صرفا فکر کردن به...