خضعبلات یک پشمک

-از طایفه‌ی‌ نوریم؛ ما تیره‌ نمی‌مانیم آواز غم‌ دل‌ را با قهقهه‌ می‌خوانیم!'✨ ️

خضعبلات یک پشمک

-از طایفه‌ی‌ نوریم؛ ما تیره‌ نمی‌مانیم آواز غم‌ دل‌ را با قهقهه‌ می‌خوانیم!'✨ ️

لحظه تلخ

تلخی ماجرا اینجاست که داشتیم برنامه میریختیم بریم اتاق فرار و یهویی گفتم پریا داری چیکار میکنی تا وقتی اونا هستن چرا باید بری سراغ اکیپ جدید؟

اومدم پیامام رو فوروارد کنم بعد یادم اومد که خیلی وقته همه چی بین هممون تموم شده! دیگه هیچکدومشون نه میخوان ما رو قبول کنن نه میخوان بهمون گوش بدن

واقعا چقدر دیر می‌فهمیم ادما عوض شدن...

از فاز ناراحتی حالا دربیایممم

جالبیه ماجرا اینجاست هرچی من دوست دارم مسافرتن بابااا منم میبردین عههه یعنی چیی

بعد اصن کی گفته اتاق فراار؟ پریا خیلی خوشش میاد مشکلی نداره پاشیم بریم اونجا؟ عههه!!