خضعبلات یک پشمک

-از طایفه‌ی‌ نوریم؛ ما تیره‌ نمی‌مانیم آواز غم‌ دل‌ را با قهقهه‌ می‌خوانیم!'✨ ️

خضعبلات یک پشمک

-از طایفه‌ی‌ نوریم؛ ما تیره‌ نمی‌مانیم آواز غم‌ دل‌ را با قهقهه‌ می‌خوانیم!'✨ ️

صدوق الاحساسات؟

جییییییغ دوستان پریا بالاخره تصمیم گرفت نترسه و خودش باشه و اهمیت نده کی چی فکر میکنه صرفا مثل قبلا دوباره با فرمون احساسات و صدوق الاحسنات (نمیدونم معنیش چیه از خودم دراوردم) پیش میره! تبریک بگیننن مچکرم مرسی من متعلق به همتونممم. واقعا خوشحالم و واقعا حس خوبی دارم اصن احساس ازادی میکنممم واهایی. میدونی از وقتی که همه چیز درست شد از مهم ترین کسی که باید ازش ببخشید میکردم ببخشید نکرده بودم و به اون مهربونی نکرده بودم برای همین احساس بدش باهام بود اما الان >>>>>> هم راستشو گفتممم که اصن نمیخوام برگردم هم ببخشیدمو کردم هم احساسمو گفتم!

نمیدونم چندمه

من و دینایی که میخواد منو بزنه بکشه  مفلنخثقلخلر :)))))

این دوست، این بشر، این ادم فوق خارق العاده ی شگفت الانگیزه!

راستی امروز از 4 تا 7 دکتر بودم! بالم لب و یه سری چیزای خوشگل دیگه گرفتم (من کلا با چیزمیزای ارایشی بهداشتی حال میکنم)

امروز 1 ساعت ظهر خوابیدم و دیشبش هم 7 ساعت خوابیدم. ولی الان خوابم میاد باز...

یه دیالوگی بود از یه فیلم سینمایی که اسمش یادم نمیاد میگفتش "خواب مهم ترین بخش یه نقشه ست" و واقعا هم همینه هر وقت خوب خوابیدم و راحت بودم فرداش خوشحال تر بودم (بیشتر از همیشه نیشم باز بود)

الان هم چهارتا کار مهم دارم... دوتاش ضروریه ولی دوتای دیگه نه اونقد. میتونم یکیشون رو فردا توی راه انجام بدم. خوبه دیگه میرم. ترخدا تا 11 بگیرم بخوابم و فردا همه چیز خیلی خوب پیش بره. فهلااا

راستی #گاو-نباشیم و حرکت انتحاری نزنیم یهویی قبلش فکر کنیم و مقدمه چینی کنیم

عذاب وژدان* نه وجدان

هی به خودم میگم پریا حالا که فهمیدی چقد ادم تومخی بودی (درسته که اونم بوده ولی خب) بیا ببخشید کن حداقل با عذاب وجدانت کنار بیای. از طرفی هم اگه ببخشید کنم فکر میکنه خبریه یا میخوام بیام دوستی شم... کلا بین دوراهیم. یا باید بزنم تو سر خودم بگم دختر بدجنسی باش یا خودم باشم و برم بهش راستشو بگم ولی اخرش بگم بر نمیگردیما؟ وای خدایاااا این عذاب وژدان چیه همشو دادی به من

777

امروز و فردا قراره دوتا از بهترین روزای زندگیم باشن حیحییی. کلا از امروز زندگی خوشگل و زیبا میشههه

*منتظر ارزوهای خوشگلتون هستم. همچنین

امروز نزدیک یه ساعت پشت سر هم تمرین کردم و تمام انگشتام درد گرفت. ولی واقعا لذت میبرم. از قشنگترین تفریحاتیه که دارم و خوشحالم که وجود داره :)))

راستی موهامو کوتاه تر کردم. مدل قبلیه رو دوسش نداشتم


روز اتفاقی متفاقی

وای وای امروز اتفاقی واقعا خیلی اتفاقی باهاش حرف زدممم. اصن یعنی نمیخواستم اصن توی برنامه نبود اصن نمیدونم چیشد یهویی... . از اون جایی که بنده مث بچه های چهارساله داشتم میدوییدم دنبال دوستیی بودم که بیاد باهم بدوییم. و اونو دیدم و خیلی یهویی بهش گفتم توعم میای؟ بعدش یهو جرقه زدم که عه یک اینکه شماها خیلی وقته حرف نزدین نبایدم الان حرف میزدین و دو اینکه قرار نبود بفهمه با تموم شدن همه چیز من خودم شدم (و حتی خیلی بهتر). البته بهشم حق میدما واقعا داشتم پیاماب خیلی وقت پیشا رو میخوندم دیدمچقد غیرقابل تحمل بودم. هرچند علتش رو میدونم. حجم زیادی فشار روی خودم گذاشته بودم. نمیدونم چرا نمیخواستم قبول کنم خودم نیستم. بگذریم حالا. بهتر که باهاش حرف زدم اصن. آخه من که میدونستم سختشه باهام حرف بزنه. ولی خب یه دوستی بود که تموم شد و رفت!

بعضی وقتا دلم میخواد که بشینم باهاش قبلنا رو مرور کنما اما از طرفی هم میترسم چون الان من خودمم و شادم و دیگه نیازی نیست برای کسی نقش بازی کنم... درسته که اولش خیلی همه اینجوری بودن که وا چرا بچه شدی ولی خب الان همونیه که من میخواممممم

به هرحال دلم نمیخواد ناراحتیه کسیو ببینم. راستی رونی هم ناراحت بود. یعنی حالش خوب بودا ولی یهویی حالش بد شد

امروز فوقانی ندارم. ولی آناتومی کلی رو میخوام برم. اینایی که هیچوقت قرار نیست به دردم بخوره و من دوسشون دارم >>>>>

اکتبر ۲۰/ بدون بیمارستان

وااای چقد من لاله رو دوست دارمممم این بشر پر انرژی پر از فکرای قشنگ و خوشگل پر از ایده های جالب و حرفای فلسفی آروم و صادق :))))))) 

من همیشه میتونم منطقی ترین تصمیم ممکن رو توی زندگی بگیرم اما متاسفانه فاقد احساسات و بسیار وحشیانه است برای همین اکثر مواقع اینجوریم که نه من نمیتونم تصمیم منطقی بگیرم تو بجای من تصمیم بگیر و بر حسب اون تصمیمی که طرف مقابل میگیره میفهمم واقعا دوست خوبیه یانه

کلی تاریخ مونده... کلی زیست مونده...

اگه الان پیش غزل بودم حتما میرفتیم پیاده روی و کلی حرف میزدیم و می‌خندیدیم اما الان چی الان مجبورممم بشینممم درس بخونم (البته که دوسش دارم واقعا ولی خب)

اتفاقات جالبی افتاده ولی وقت ندارم همشو بگم. قول میدم هر وقت شد بیام واستون تعریف کنم

کار دارممممم. مهمون داریممم وای خدایا

یعنی حتی اگه مهمونه هم ندونه من خونه‌ام لازم احساس اذیت بودن دارمممم. این روزا از لاله خیلی کم خبر داریم ولی من هنوزم باهاش حرف میزنم. هم توی چنل هم تلگرام :))) ولی بودنش با اون حرفا و فکرای قشنگش یه چیز دیگه بود

نشونه ها این روزا داره زیاد میشه... خیلی زیاد. انگیزه و راهی که باید برم رو بهم نشون میده. راهی که واقعا دوسش دارم. بریم پیش بست فرند... فعلاا

اخبار پشمکی 20:30

کار داریممم کار زیاددد ولی خستمهههه. امروز دیدم اون دخترخانومه داره یه سری دستبند و گوشواره و گردنبند و اینا میفروشه. یاد دستبند و گردنبندایی افتادم که قبلا با دوستم ست میکردم. فعلا ازش چیزی نگرفتم چون حقیقتا چیز خوشگلی ندیدم.

راستی متچکرم از آرزوهای قشنگتون. امروز واقعا خوشگل و خوبه. تازه از آدمی که زیادی رو مخم بود دورتر شدم.والا. هی میخواست دخالت کنه عسیسم به شما ربطی نداره. اما جایی که الان هستم واقعا خیلی بهتره خیلی خوش میگذره ادمایی هستن که دوسشون دارم. میخوام ساعت ۱۰ یا ۱۱ بگیرم بخوابم برای اولین بار در سال زود بخوابم.

بستی سرما خورده (بستی بستی نیست ولی اسمش بستیه) دلم واسش میسوزه.‌.. . جدیدا دراما زیاد شده. اطلاعات غلط هم که خیلیا میدن. فعلا تنها کسی که اونا رو خوب میشناسه و منبع معتبریه منم. امروز سر فیزیولوژی استعدادهای خارق العادم کشف شد :))) فکر میکردم همه ی ادما میتونن کارایی که من انجام میدم انجام بدن ولی مثل اینکه خیلی تعدادشون کمه. بالاخره توی یه دسته ی نادر خوبی قرار گرفتم!

چشمام خسته میشه وقتی با موبایل یا لپ تاپ کار دارم. این چند روز اینقدر بد روی سرفه می‌افتادم که همش نزدیک بود بالا بیارم.

*واسه هم آرزوهای خوشگل کنیم + زندگی لبخند میزنه


ناراحتم خیلی... از خودم ناراحتم. وقت گریه کردن ندارم. و فردا قراره به این ناراحتی پایان بدم... من اونی رو میخوام که میشناسم مطمئنم همه چی عالی پیش میره افرین پریا. بی زحمت ارزوهای خوشگل کنین واسم

7:30 دیشب با شربت خوابیدم و چقدر خوب بود وای :))) کاش همیشه اینقد واسه خوابیدن خسته میشدم. اخه همیشه یه چند دیقه ای باید وول بخورم تا خستم شه بخوابمم.

الان خستهه. کار دارم باید تمرین کنم 10 و نیم باید حاضر شم برم بیرون. این هفته اولین هفته ای هست که من پنجشنبه جمعه به طور نسبی خونه هستم و خبری از بیرون رفتنام نیست!

12:20 حه من گفتم قراره خونمون بمونم؟ مهمون اومد :)