خضعبلات یک پشمک

-از طایفه‌ی‌ نوریم؛ ما تیره‌ نمی‌مانیم آواز غم‌ دل‌ را با قهقهه‌ می‌خوانیم!'✨ ️

خضعبلات یک پشمک

-از طایفه‌ی‌ نوریم؛ ما تیره‌ نمی‌مانیم آواز غم‌ دل‌ را با قهقهه‌ می‌خوانیم!'✨ ️

حیوانات انسان نما

از ادمایی که عصبانیت و دردشون رو سر بقیه خالی میکنن واقعا متنفرم! چجوری به خودشون اجازه میدن یه همچین کار بچگونه ای انجام بدن؟ دلم میسوزه براشون واقعا متاسفم...

 امروز یه بنده خدایی سر یه بازی کوچیک دورهمی عصبانی شد و منو نیشگون گرفت. من و اون توی یه گروه بودیم. اون که کلا به سختی جواب سوالا رو میداد من یه سوالو جواب ندادم (به من گفت گرون ترین گوشت و خب قاعدتا استیک گوشتی نیست که اونقد بخواد گرون باشه یا اصلا به هردلیلی من فکرم به این سمت نرفت) و برگشتم بهش گفتم گرون ترین نبود اخه یه جور دیگه میگفتی بعد گفت نه تو خنگ تر از این حرفایی. میخواستم بگم همین که شما باهوشی واسه هفت جدمون بسه ولی خب کار اشتباهیه اینجوری حرف زدن و منم هیچی نگفتم اما هنوزم خیلی زورم میگیره که اینجوری گفت (مسئله اصلا حرفش نیست مشکل اینه که ادمایی که اونجا بودن ادمای همینجوری نبودن ولی خب دیگه ناراحتم کرد). حالا که اومدم توی این جامعه دارم میبینم که چقدر ادما بعضیاشون چندشن. واقعا به معنی واقعی کلمه چندشن. اعتماد به نفس خوب ندارن اما از طرفی اعتماد به نفس کاذب دارن... بیشتر از همه این اخلاق اهمیت ندادن روی مخمه. دیدین بعضیا عمدا بهتون بی اهمیتی میکنن تا به سمتشون جذب شی؟ یا مثلا وقتی حرف میزنی عمدا نگاهت نمیکنن یا عمدا یجوری رفتار میکنن انگار که خب که چی با اینکه در به در جلب توجهن... یا اصلا واقعا بعضیاشونو درک نمیکنم که هرکس هرچی گفت باید یه ثانیه بعدش بهش تیکه بندازن بابااا شاید اون طرف یه مشکلی داره خب. هرگز با این ادما کنار نمیام و واقعا نمیدونم اصلا آدم هستن یا نه. البته مشکل از منم هست که سعی میکنم باهاشون مهربون باشم و بهشون یاد بدم. از تقابل به مثل کردن خوشم نمیاد چون احساس میکنم کار حیووناست (حمله کنی حمله میکنن مهربون باشی مهربون میشن) اما واقعا چون با زبون خوش و منطقی متوجه نمیشن احساس میکنم باید باهاشون همونجوری رفتار کنم.

اون مسئله ی اهمیت ندادن هم در کسری از ثانیه واقعا جواب میگیره. اکثرا میدونین که چقدر ادمیم که خیلی کم میتونم احساساتمو بروز ندم و با همه خیلی خوبم اما وقتی یه لحظه نسبت به کسی بی اهمیتی میکنم تازه اون موقعست که طرف دوست داره بیشتر باهام حرف بزنه و از بعد از اون بیشتر بهم جذب میشه. واقعا چراباید یه همچین کاری کنم؟ خیلی مسخرست.  شاید تقابل به مثل کردنو برای بعضیا امتحان کنم؟ (برخلاف میلم) سعی میکنم مثل اونا تخریب نکنم ولی رفتارای زشتشون رو اول تکرار میکنم و اخرش میگم که دیدی چه حسی داشت اصلا کار قشنگی نیست و اذیت میشم شاید که اینجوری یکم دمپاییه توی سرشون به شکل مغز تغییر کنه!