این چند روز کلا تصمیم گرفتم وقت ناهار تنهایی از کلاس بزنم بیرون بیام کتابمو بخونممم
نمیدونم چند دیقه دیگه میرسم خونه و مث همیشه طبق معمول کلی کار دارم.
خیلی وقته از بعضی کارای مهمم فاصله گرفتم. زیادی دارم شل میکنم و تفریحا یکم بیش از حد شده یونو :))))
گفته بودم از اینکه شخص سومی بخواد توی ارتباط من با یکی دیگه دخالت کنه بدم میاد؟ آره خلاصه...
دلم چقد درد میکنه حالت تهوع دارممم وای
ناراحت شدم سر اینکه ۲۵ صدم نگرفتم و عااااا بیا گریه کنیممم
Personne ne nous connaît et personne ne peut commenter. C’était quelque chose qui ne pouvait pas se répéter. Je suis désolé, je ne peux pas venir te parler. Quand je te vois, j'ai envie de te dire de venir me serrer dans tes bras et de me parler. Je suis à vous
_Prince Fiona le poète