از امروز بگم ؟ هیچی یه ساعت دوربین جلوم بود و صرفا مثل چی میخندیدیم. روز طولانی بود یعنی هست
برام آبمیوه با طعم انبه (بدک نبووود) با چایی شیرین آوردن :))) خیلی خوشمزه بودش
نمیدونم چند روزه دیگه پیش بستی نیستم یعنی دیگه بستی ای نیست که من باشم. ببین وقتی من با کسی بستی نیستم اونقد تفاوتی ندارماا نه اصلا قرار نیست کلا عوض شم ولی خب یه سری حرفا و رفتارا که مخصوص بعضیان دیگه دیده نمیشن و دارم تلاش میکنم تا همونطوری که با بقیه اوکی و عادیم با اون بعضیا هم همینجوری شم . اولین باره اینقد محکم دلم میخواد خودمو از این چرخه ی بستی باش بستی نباش بکشم بیرون و دلایل خوبیم گفته بودم واسش (شاید اگه دلش تنگ میشد واسم بهم یه چیزی میگفت ؟ نمیدونم واقعا ولش کن)
بگذریممم از اینکه سینماها فیلم کمدی نمیزارن ناراحتم خیلی ناراحتم یعنی چی اخههه چون محرمه فیلم طنز نداریم ؟ خیلی مسخره ایننن تازه توی فیلیمو هم سریالای طنزی که میومدن نمیان
ناخونامو کوتاه نکردمم (تاداا). گفتم فردا میرم و امیدوارم انگشت درد نگیرم و بهم چیزی نگه که ناخونامو کوتاه کنم.
راستی نزدیک 40 دیقه هم با خودم حرف زدم و فیلم گرفتممم حیحیییی
امروز بیستمه پس امیدوارم روز بیستی بوده داشته باشین ؟ داشته بوده باشین ؟ نمیدونممم حخنبخحنثص (بی نمککک)