از روزهایی برایم بگو که بی دغدغه ساعتها به همنشینی و گپ و گفت درباره روزمان میگذراندیم... از شب هایی برایم بگو که تا انتهایش در کنار یکدیگر بودیم بی آنکه برایمان مهم باشد چه کسی برایمان عزیزتر است.
افسوس که حافظه مانند ساحلی است با سنگهای بسیار. بعضی خاطرات، بعضی ادمها و بعضی اتفاقها گاهی آن چنان سخت و صعب روی سنگها ثبت میشوند بی آنکه بخواهیم و گاهی نیز حتی مهم ترین اتفاق های زندگیمان در ساحلِ آینهِ لاجوردی پاک میشود...
_ نامه اول [ همان دختر بی دغدغه ی دنیا ]